«فرهنگ بهتر است یا فناوری؟» شاید این موضوع، جایگزینی به روز و مناسب تر برای جمله «علم بهتر است یا ثروت؟» باشد. و شاید هم افتادن در یک دور باطل و چرخه بیهوده. البته نباید از این مولفه ثابت و بی بدیل صرف نظر کنیم که فرهنگ در هر شرایطی و موقعیتی، دست بالا را دارد. اما فناوری را هم مگر می شود در این روزگار، دست کم گرفت؟ در حقیقت فرهنگ و فناوری، به موازات یکدیگر، تمامی شئونات زندگی آدمی را در نوردیده اند و در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر، حضوری تمام قد در روزمره انسان ها دارند.
در این میان، «هویت»، ورای هر آنچیزی ست که در زندگی هر شخصی، به چشم می آید یا لمس و حس می شود. هویت، همه چیز ماست در این عرصه. همهی داشتن ها و نداشتن ها، حسرت ها و آرزوها، امیدها و اضطراب ها، سکوت ها و فریادها، شکست ها و پیروزی ها و همه و همه، متاثر از هویت و کیفیت نگهداری از آن است. بنابراین، فرهنگ و فناوری، در کشاکشی نابرابر و پیچیده، به دنبال ساختن یا باختن هویت جمعی و فردی ما هستند.
در حقیقت، حضور نور، با حقیقت فناوری معنا می یابد. بدون تاریکی، روشنایی مفهومی ندارد و در واقع، نور همواره در خود تاریکی را نیز به همراه دارد تا بتواند هویت اش را به منصه ظهور برساند. فرهنگ و فناوری نیز در شرایط حاضر، ترکیبی را ساخته اند که هویت ما را شکل می بخشند. هر چند که نمی شود گفت فرهنگ؛ نور و فناوری؛ ظلمت. یا بالعکس. اما کارزاری که این دو برای کشاندن انسان به سمتی نامعلوم، به راه انداخته اند، غیرقابل اغماض است.
رابطه مردم و اهل علم اما، می تواند در این کارزار داغ و پرغبار، مفاهیم و نقشه های راه را برای شناخت ما، روشن سازند. مردم از اهل علم چه می خواهند؟ از دستاوردهایشان که معمولا در عرصه فناوری، شکل می یابد، چه خواسته ای را جست وجو می کنند؟ چقدر اهل علم و فناوری قابل اتکا هستند برای عموم مردم؟ اصلا حد و حدود خلاقیت و نوآوری، که مشخصه اهل علم و فناوری است، تا کجاست؟ تا چه اندازه مردم می توانند یافته های دانشمندان و خلاقان و نوآوران را مورد قبول قرار دهند؟ چرا باید عامه مردم، دنباله رو ابتکارات و ابداعات طبقه ای خاص باشند؟ می بینیم که هرچه جلوتر می رویم، تناقض هایی شکل می گیرد که پیچیدگی های هستی را پیش روی آشکارتر می سازد. اما واقعیت این است که همه این سوالات، خود زندگی هستند. و مگر باید که غیر از این باشد؟
باز هم بازگردیم به همان مبحث مهم و حیاتی «هویت». آنچه در میان اهالی جامعه شناسی درباره علل توسعه نایافتگی ما ایرانیان، محل بحث و اختلاف است، همانا بحران هویت و بودن و نبودن آن است. فارغ از آنکه این موضوع چقدر درست یا نادرست است، بر اهمیت بالای خود هویت در نزد ما، تاکید می کند. پس شاید باید با قاطعیت بگوییم که آنچه که نزد اهل دانش، نوآوری و خلاقیت مهم ترین موضوع خواهد بود، حفظ هویت و افزایش کیفیت آن است. درواقع، پاسداری از سرشت و هستی یک جامعه که هویت جمعی آن است، قابل ستایش ترین کار اهالی صنایع خلاق و فناور خواهد بود.
بد نیست اینجا به یک موضوع روز و واجب در جامعه ایران اسلامی اشاره کنیم که از منظری دیگر به بحث ما مرتبط خواهد بود؛ فرزندآوری. خب، جملگی می دانیم که این قضیه، برای کشور از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. اما چالش مهمی پیش روی آن وجود دارد؛ مشکلات اقتصادی. خوب نگاه کنیم به چند دهه قبل شرایط زندگی در کشور. آن موقع ها، مثلا در دهه های سی یا چهل، اوضاع اقتصادی مردم، چنگی به دل نمی زد و فقر را می شد بدون زحمت، به سرعت در گوشه و کناری از کشور، مشاهده کرد. اما موضوع فرزندآوری برای خانواده ها، امری مهم و جزئی از فرهنگ و ماموریت ازلی خانواده ها محسوب می شد.
رفته رفته، با بهتر شدن اوضاع اقتصادی، تغییرات فرهنگی نیز در جامعه سرعت گرفت. هر چه وضع ما بهتر شده، از فرزندآوری، بیشتر هراسان شده ایم. پس می توانیم نتیجه بگیریم که جامعه ما در میان دوگانه آفرینش فرهنگی-بیگانگی فرهنگی، دست و پنجه نرم می کند. این مثال به ما یادآوری می کند که بسیاری از مشکلات امروزمان، زمینه فرهنگی دارد، نه اقتصادی. یا دقیق تر آن، این است که زور فرهنگ، همواره بر قدرت اقتصاد، می چربد. این نکته، در عرصه اقتصاد و صنایع خلاق و نوآور، هم به شدت قابل احساس است. یعنی می توان با قاطعیت گفت که مشکلات اقتصادی جامعه، با اصلاح نگاه فرهنگی قابل حل است و بیش از آنکه در این میان، به دلار و ریال نیاز داشته باشیم، به اصالت و شخصیت محتاجیم. اصالت، همانا هویت ما است و شخصیت نیز، فرهنگ مان. جالب آنکه این کار در حوزه اقتصاد و صنعت نرم و خلاق، قابل دستیابی است.
اهالی کسب و کارهای نوآورانه و صنایع نرم و خلاق، اگر بتوانند خود را در مسیر جویبار فرهنگی جامعه، قرار گیرند و تن به آن دهند، بسیاری از موانع، خود به خود مرتفع می شود و بسیاری از مشکلات، حل. جویبار فرهنگی جامعه، دارای زلالیتی است که آلودگی ها و ضعف ها و گرفتاری ها را به سرعت رفع می کند و در خود، حل می سازد. قوه محرکه این جویبار، همان هویت تاریخی و غنی کشورمان است که نه ارزان، بلکه گران به دستمان رسیده است.
بد نیست در انتها، یادی کنیم از «فخر فناوری»مان؛ شهید محسن فخری زاده. او که با تکیه بر داشته های فرهنگی و اعتقادی مان، توسن دانش و فناوری را در میدان ناملایمات و تحریم ها، تازاند و ما را از دشواری های به ظاهر غیرممکن گذراند. آن شهید والامقام، با عمل و بی شعار، به ما آموزاند که با ایمان و امید، می شود در خاک کویر، گل رویاند. آری کیمیای سعادت ما همین است؛ با عقل و توکل پیش رویم. زیست بوم نوآوری و فناوری و عرصه مستعد اقتصاد خلاق و صنایع نرم، با ترکیب عاقلانه فرهنگ و فناوری و به پشتیبانی از هویت ملی، بسیار زود و با اطمینان، به گل و شکوفه خواهد نشست. حالا براساس همه این صحبت ها و نکته ها، شاید بتوانیم هدفمندتر به پاسخ این پرسش بیندیشیم: «فرهنگ بهتر است یا فناوری؟»
*دبیر ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانشبنیان و توسعه صنایع نرم و خلاق